سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای مردم! بدانید که کمال دین جستجوی دانش و عمل به آن است. [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 89 خرداد 8 , ساعت 10:57 عصر

نامه حجت‌الاسلام قائم مقامی به نوری‌زاد

حجت الاسلام و المسلمین قائم مقامی از اساتید حوزه و دانشگاه و از دوستان قدیمی محمد نوری‌زاد در نامه‌ای با بیان چگونگی انحراف وی از او خواست به راه گذشته خود یعنی دفاع از نظام، انقلاب و ولایت برگردد.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر سابق آقای محمد نوری زاد

با سلام اینجانب در تاریخ 9/2/1381 و به دنبال مطالعه سلسله مقالات ارزشمند شما در روزنامه ی کیهان تحت عنوان "جهان پس از آمریکا " نامه ای در ستایش و تشکر از شما خطاب به شما نوشتم لکن آن را در آن تاریخ به هر دلیل نه برای شما فرستادم و نه به هیچ نشریه و پایگاه خبری دادم و این مقاله هم چنان نزد اینجانب بود تا رسیدیم به سال های اخیر و جریان کج رفتن ها،اعوجاج ها و فاصله گرفتن های شما از انقلاب و دین و حقیقت و نزدیک و نزدیک تر شدن شما به اردوگاه ضد انقلاب و ضد دین و حقیقت.

اکنون مایلم نخست بخش هایی از آن مقاله را در این جا بیاورم و آنگاه در چند و چون این تحول نا مبارک و این به اصطلاح تولد نوین که چیزی جز تولد در عالم اوهام و نفسانیت و خود بنیادی نیست، سخن بگویم.

* هنوز مقاله‌های جهان پس از آمریکای شما را از یاد نبرده‌ایم

آن هنگام که شما هنوز مستقیم بودید و با بینه و نور سخن می گفتید، خطاب به شما اینگونه نوشتم: مدتی بود می خواستم به خاطر سلسله مقالات جهان پس از امریکا از شما تشکر کنم، به راستی این مقالات سخن روح ماست، آفرین بر قلم ساده و زیبا و روان شما که با آن دین خدا و کلمة الله نصرت داده می شود و جز در جهت رضای خداوند و اولیای او جریان ندارد. آفرین بر شما که اینگونه عاشقانه و رند و لا ابالی در خدمت حق قرار گرفته اید و زمام قلم خود را به دست حضرت دوست سپرده اید تا از آن جز حقیقت و خیر و زیبایی و انصاف صادر نشود.

آری در آن دوران و قبل از آغاز انحراف ها و اعوجاج ها که از اواخر دوران پر محنت اصلاحات شروع شد و در جریان فتنه شیطانی اخیر به اوج خود رسید و کار شما را به شکستن آخرین حریم منجر ساخت، قلم ساده، زیبا، روان و عالمانه ی شما که نعمتی عظیم از جانب خداوند به شما بود، در خدمت حق و حقیقت و در جهت اعلاء کلمة الله و نصرت دین و یاری تنها حکومت برآمده از دین حق قرار داشت و مراد از یاری دین و حکومت دینی نیز تنها ستایش جنبه های مثبت نیست بلکه این یاری شامل نقد جنبه های منفی عملکرد مومنان و انقلابیون و حکومتگران نیز می شود که شما درآن مقطع اینگونه و به خوبی دین را یاری می دادید.

در آن جا نوشتم: در این مقالات نگاه شما به جهان بسیار دقیق و عالمانه است زیرا که شما هم زشتی و پلشتی موجود را با تمام اطراف و جوانبش و با تمام جزئیات و کلیاتش می بینید و می شناسید و هم زیبایی و نیکی پنهان را که درحال طلوع و تجلی است، مشاهد ه می کنید. نه زشتی زوال پذیر موجود شما را از توجه به زیبایی حقیقی و مطلوب باز داشته و نه آن زیبایی پنهان در حال ظهور شما را از دیدن زشتی موجود در حجاب قرار داده.

* گفته بودید اگر از اسلام و ولایت و حقیقت فاصله بگیریم غرق خواهیم شد

بعد گفته ام: قلم شما که به راستی می توان آن را قلم شیعه نامید، ذوالفقار وار با دو لبه ی تیز خود در آن واحد به بدی های چپ و راست و خطاهای مومنین و کفار حمله می کند. این بسیار مهم است که شما در حالیکه به امریکا و اسرائیل حمله می کنید و سروری کنونی امریکا به عنوان بزرگترین نماد تباهی زمان را امری نابود می دانید در همان حال به حق و درستی به ما هشدار می دهید که اینگونه نیست که سروری آینده در هر حال و با هر عمل و رفتاری از آن ما باشد و در هشدار شما این نکته حکیمانه وجود دارد که همانگونه که امریکا در طوفان های آخرالزمانی و در سیلاب عظیمی که به راه افتاده غرق خواهد شد، ما نیز اگر از اسلام و ولایت و حقیقت فاصله بگیریم و از کشتی نجات ولایت خارج شویم، غرق خواهیم شد و کسی وجود و بقاء ما را تضمین نکرده است.

در آن مقطع شما با احساس و عاطفه‌ای قوی که به واسطه آن همواره دوستدار خوبی ها و زیبایی ها و عدالت ها و بیزار و متنفر از بدی ها و زشتی ها و ظلم ها بوده اید، همراه با تعقلی نیرومند که به واسطه ی آن می توانستید امور را به درستی تحلیل کنید، به اوضاع می نگریستید و در عین نقد صریح بدی ها و زشتی ها به دلیل همان تعقل نیرومند که عین دینداری و تقوا نیز هست همراه با سایر برادران مومن و انقلابی و روشنفکر خود در کنار نظام اسلامی و محور نورانی و آسمانی و بر حق آن یعنی ولایت فقیه و در برابر زشتی ها و پلشتی ها و انحرافات و تقصیرها قرار داشتید.

*تعقل و دینداری شما مغلوب احساسات تحت سیطره نفسانیت و منیت و غرور شد

لکن با تأسف بسیار و اندوهی دردناک با سپری شدن زمان شما براین موضع بر حق باقی نماندید و رفته رفته تعقل و دینداری و تقوای شما مغلوب احساس و عاطفه ای شد که این بار نه تحت حاکمیت عقل و شریعت بلکه تحت سیطره نفسانیت و منیت و غرور، نگاه می کرد و سخن می گفت.

در سال های اخیر سمت و سوی نقدهای شما چه در جلسات حضوری که بعضا اینجانب نیز در آن ها شرکت داشتم و چه در آثار مکتوب شما به ویژه در پایگاه خبریتان، از نقد بدی های عارض بر حکومت اسلامی که باید همراه حکومت، روحانیت صالح و انقلابی و ولی فقیه زمان در برابر آن ها موضع داشت به نحوی کاملا عامیانه و جاهلانه به نقد نفس حکومت دینی و نقد نهاد روحانیت و سرانجام نقد و اعتراض به ولی فقیه زمان، تغییر جهت یافت و موضع به حق و هشدار دهنده و انشائی شما که از عقلانیت و نوعی تفقه در دین سرچشمه می گرفت و سرشار از حقیقت و امید بود به موضعی باطل و توصیفی و سرشار از یأس و سیاهی و برخاسته از نفسانیت و توهم مبدّل گردید و در این سیر نامبارک که همراه دست زدن ها و هورا کشیدن های اردوگاه کفر برای شما بود و نتیجه ای جز اعتقاد به ناکارآمدی تنها حکومت دینی جهان نداشت، تیزی زبان و قلم شما متوجّه روحانیت، آن هم نه برخی روحانیون ناصالح و فاسد و منحرف بلکه متوجّه نهاد و کلیت روحانیت که به زعم شما مسئول جمیع خرابی ها و ناکارآمدی های موجود است، شد.

*یادتان هست یک مطایبه را دلیل عقب ماندگی و بی‌خبری روحانیت عنوان می‌کردید؟

در جریان این نقادی از انواع اهانت‌ها و اتهام ها نسبت به روحانیت به طور کلی و نسبت به برخی از علما و فقها و مراجع به طور مشخص و با اسم، دریغ نشد به گونه ای که در مورد مطایبه مشهوری پیرامون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با این مضمون که وقتی به اطّلاع ایشان می رسانند که فلان شخص کارش دزدیست و معمولا نیمه های شب به دزدی می رود و آن مرحوم با تعجّب پرسیده بوده است که پس این شخص نماز شبش را چه موقع می خواند، شما با عقلانیتی کاملا وارونه این مطایبه را علامت و دلیل بی خبری این طایفه از اوضاع اجتماعی قلمداد کرده و روحانیت را متهم به عقب ماندگی، بی خبری و قدرت طلبی نمودید.

در مورد دیدگاه های شما در نقد و اعتراض به حکومت اسلامی و اعتقاد به ناکارآمدی بالفعل آن، اینجانب یک بار در منزل یکی از دوستان که به افطار دعوت بودیم و شما نیز حضور داشتید طی مباحثه ای طولانی به شما در مورد ضرورت جدا نشدن از عقل جمعی مومنان در تحلیل و نقد حکومت اسلامی و به ویژه در نقد نهاد روحانیت، تذکر و هشدار دادم و شما نیز ظاهرا به دلیل مقداری احترام که برای اینجانب قائل بودید، تا حدودی مطالب را پذیرفتید لکن با تأسف بسیار مدتی بعد که هر دو ما در مجلس سالگرد یکی از شهدا شرکت داشتیم و پی از منبر اینجانب شما به منبر رفتید و در حضور اینجانب مجددا در مورد ناکارآمدی حکومت اسلامی و علیه روحانیت سخن گفتید و پس از سخن شما و به دنبال اعتراض برخی از حاضران و اعتراض اینجانب به شما و این هشدار که شما چنان چه در زمان حاکمیت پیامبر اکرم(ص) نیز بودید به آن حضرت اعتراض می کردید، شما در این مقطع که هنوز ظاهرا پاسدار حریم مقدس ولایت بودید، صدایتان را بلند کردید و با فریاد گفتید که نخیر! من به پیامبر(ص) اعتراض نمی کردم بلکه به شما اعتراض می کردم.

*فتنه، رگ غیرت اومانیستی شما را متورم ساخت و از کنار ولایت به اردوگاه نفسانیت پرتاب نمود

به هرحال سیر انحرافی و اعوجاجی و فاصله گرفتن های شما از عقلانیت جمعی مومنان و از قله این عقلانیت که در کانون مقدس ولایت فقیه متجلی است، هم چنان ادامه پیدا کرد تا رسیدیم به آزمون بزرگ الهی در سال گذشته و ماجرای انتخابات و حدوث فتنه کذایی و جریان شورش ضد انقلاب در برابر انقلاب که شما را مانند بسیاری از غافلان و ساده لوحان دیگر به هیجان آورد و رگ غیرت نفسانی و اومانیستی شما را متورم ساخت و شما را از کنار ولایت و روحانیت به اردوگاه عداوت و نفسانیت پرتاب نمود و در این برهه ی حساس به خیال خود برای هدایت و نصیحت ولی فقیه زمان، دست به قلم شدید و در نصرت باطل و تضعیف حق و با بی پروایی تمام مطالبی را به زبان جاری ساختید در حالی که وظیفه شما همچون وظیفه هر انسان صالحی این بود که اگر با تعقل و استدلال نمی توانید قضایا را تحلیل کنید و به لحاظ عقلی و برهانی قادر نبودید در کنار ولایت بمانید می بایست تعبدا این کار می کردید و با تعبدی که خود منشا عقلانی دارد در این فتنه پر شبهه که معرکه رجوع به ولایت است، در کنار ولایت باقی می ماندید و به جای نامه نگاری به ولی فقیه و نکوهش ایشان، به سران و رهبران فریب خورده فتنه که دست کم ناخودآگاه در جریان یک انقلاب رنگین و ننگین و کاریکاتوری قرار گرفته بودند، نامه می نوشتید و آنان را هدایت و نصیحت می کردید.

*در این فتنه نه تعقل کردید و نه تعبد ورزیدید

آری در این فتنه، شما نه تعقل کردید و نه تعبد ورزیدید بلکه سرخود و نفسانی و من عندی شروع به تحلیل و سخن گفتن کردید و خیال می کردید و شاید اکنون نیز خیال می کنید که هم چنان از موضع یک انقلابی و ولایی و اصولگرا سخن می گویید، درحالی که ملاک انقلابی و ولایی و اصولگرا بودن در قضایای حکومت و سیاست، امتثال حکم الله است با وقوف بر مناط حکم و اگر آن نشد امتثال حکم است بدون وقوف بر مناط آن و مراد ما از معیت تعقلی و تعبّدی با ولایت که تنها راه نجات و خلافش، راه هلاکت است همین است.

اینجانب اکنون به عنوان برادری قدیمی که با شما سالیان بسیار در یک سنگر فکری و فرهنگی و اعتقادی بوده ام، به شما نصیحت می کنم که از این راه خطا که بطن و ظهرش چیزی جز عدم تحمل حاکمیت خداوند نیست بازگردید و در یک بازنگری شجاعانه و محققانه در مواضعتان و با ترک تکبر و لجاجت و قبل از در افتادن به سجن ابدی خداوند و قبل از دچار شدن به ضرب و شتم ملائکه ی موکل بر قبض روح انسان خطاکار، اعلام کنید که دچار اشتباه و توهم بوده اید و از خداوند و پیامبر اکرم(ص) و ائمه ی اطهار(ع) و از علما و فقهای بزرگ و از روح مطهر امام خمینی رضوان الله علیه و از وجود پر برکت مقام معظم رهبری که اگر هیچ دلیلی بر حقانیت ولایت ایشان جز همین مدیریت بی نظیر و الهی ایشان در فتنه اخیر نبود، کفایت می کرد، و از ارواح طیبه ی شهدای اسلام پوزش بخواهید و بدانید که تحقق حاکمیت کامل خداوند که حاکمیت تمام ارزش ها و خوبی ها و زیبایی هاست و شما نیز خواهان آن هستید، به تعبیری عامیانه همچون هلوی پوست کنده نیست که قلفتی در گلوی انسان بپرد! بلکه فرایندی است طولانی که نیاز به جهادی مستمر و صبری عمیق و استقامتی عظیم و از همه مهم تر نیازمند عقلی نورانی و عشقی سوزان است.

*امیدوارم برادر نوری زاد به مواضع حق سابقشان باز گردند

انتظار ما از برادر نوری زاد این است که همچون برخی از غافلان و ساده لوحان که پس از انقلاب مبارک اسلامی و تشکیل حکومت دینی، تنها نگاهشان به برخی حوزه های مفتوحه به روی شیطان و جریان شیطانی است و از دیدن صدها و هزاران حوزه مفتوحه به روی اسلام و ایمان، غفلت می کنند نباشد و بدانند که حکومت اسلامی هر چند با کمال مطلوب حاکمیت کامل خداوند بر زمین که حاکمیت کامل احکام و ارزش های الهی است فاصله ی بسیار دارد لکن به لحاظ برنامه و وظیفه و مأموریت خود که همانا بیدار سازی بشریت، رساندن پیام انقلاب و تمهید و زمینه سازی حاکمیت الهی است، بسیار موفق بوده است. امیدوارم برادر نوری زاد همچنان به مواضع حق سابقشان که سرشار از امید و ایمان و در عین حال همراه با نقادی نقایص و هشدار به مومنان و انقلابیون بود باز گردند و با تقاضای عفو از خداوند و بنده صالح و متواضع خداوند یعنی مقام معظم رهبری، این فرصت پدید آید که قلم زیبا، روان و هنرمندانه نوری زاد که زمانی با آن خداوند و دین و حاکمیت خداوند نصرت داده می شد همچنان این گونه باشد.

والسلام.

سید محمد قائم مقامی

5/3/1389



لیست کل یادداشت های این وبلاگ